گلچين ? فيلم ايراني با موضوع قمار به انتخاب مجله ليلاج

۵۴ بازديد

 

گلچين ? فيلم ايراني با موضوع قمار به انتخاب مجله ليلاج

پيش از اين نيز در نوشته هايي مانندمعرفي ?? فيلم سينمايي با موضوع قمارومعرفي ? آهنگي كه با الهام از موضوع قمار ساخته شده اندبه آثار برگرفته از موضوع قمار اشاره شده است، در اين پست ? اثر سينمايي شامل ? فيلم ايراني قديمي (به اصطلاح فيلمفارسي) و ? فيلم كوتاه كه در سالهاي اخير ساخته شده اند و توسط مجله ليلاج انتخاب شده اند معرفي مي گردند.

 

سه قاپ فيلمي ايراني به‌كارگرداني و نويسندگي زكريا هاشمي ساخته سال ???? است. اين اولين فيلم بلند هاشمي در مقام كارگردان بود. از بازيگران فيلم مي‌توان به ناصر ملك‌ مطيعي، بهمن مفيد، شهروز رامتين، حسين گيل، شهرزاد، يدالله شيراندامي و حسن خياط باشي اشاره كرد.  برزو (ناصر ملك‌ مطيعي) و زن جوانش (مرواريد) تازه زندگي مشتركشان را شروع كرده‌اند و درحالي‌ كه زن نيازمند توجه بيشتر شوهر است، برزو سرگرم قمار است. قمار و دعوا و گريز ادامه دارد تا آنكه برزو مي‌ فهمد كه زنش باردار است. او حالا تصميم مي‌گيرد كه ديگر قمار را كنار بگذارد. اما براي خواهر دوست و همپاي هميشگي قمارهايش، علي (بهمن مفيد) خواستگار آمده و خانواده او به مقداري پول نياز دارند. همچنين در اين رابطه براي آشنايي با سه قاپ مطالعه نوشتهقاپ بازيتوصيه مي شود.

 

ليلاج فيلم سينمايي ليلاج به نويسندگي و كارگرداني ايرج قادري مي باشد كه توسط سازمان سينمايي پانوراما در سال ???? ساخته شد. كودك بخاطر جدايي مادر و پدرش سرگردان و معاشر افراد ناباب شده و به قمار روي ميكند ، او بعدها به طور ناشناس وارد خانه مادرش شده كه شوهري قمارباز دارد. در آنجا علاقه اي فيمابين او و دختر مادرش به وجود مي آيد اما جوان در ماجرايي همه ي هستي خود را از دست مي دهد و وقتي نااميد و مايوس دست از زندگي شسته است مادرش او را شناخته و از آن پس زندگي تازه اي در كنار هم آغاز مي كنند.

 

قمارباز يك فيلم كوتاه داستاني، ساخته كريم لك‌ زاده است. لك ‌زاده اين فيلم را در سال ???? ساخت و توانست موفقيت‌هاي زيادي را با آن كسب كند. در يك زمستان سرد و در هواي مه ‌آلود يك روستاي كوهستاني، دو قمارباز يك قمارباز پير را بي‌هوش مي‌كنند و به كلبه دورافتاده‌اش مي‌برند. حالا هر سه بر سر زندگيشان قمار مي‌كنند.

 

بچه خور در اين فيلم ابتدا با پسري مواجه مي شويم كه بر سر حبس كردن نفسش معرفي مي شود و در ادامه اتفاقاتي را در اتاقي كه محل قمار است و مملو از دود سيگار و مشروبات الكلي است به نمايش مي گذارد، فيلم كوتاه بچه‌خور يك تصوير عريان از بخشي از واقعيت هاي زير پوست جامعه‌ ارائه مي‌دهد.

 

 

 

معرفي فيلم آمادئوس

۵۷ بازديد

معرفي فيلم آمادئوس

bi5s_k1.jpg

آمادئوس (به انگليسي: Amadeus) فيلمي به كارگرداني ميلوش فورمن، محصول سال ???? است. اين فيلم بر اساس نمايشنامه‌اي به همين نام از پيتر شِيفِر ساخته شده‌ است و كمابيش به زندگي دو موسيقي‌دان ساكن وين اتريش، ولفگانگ آمادئوس موتسارت و آنتونيو ساليِري، در نيمه‌ي دوم سده‌ي هجدهم مي‌پردازد. آمادئوس درمجموع نامزد دريافت ?? جايزه شد و توانست ?? جايزه را به‌دست آورَد. اين جوايز شامل ? جايزه‌ي اسكار، ? جايزه‌ي بفتا، ? جايزه‌‌ گلدن .گلوب، و يك جايزه‌ي دي‌جي‌اِي است

داستان

داستان اين فيلم درباره‌ي بخش‌هايي از زندگي و همچنين چگونگي مرگ ولفگانگ آمادئوس موتسارت است. محتواي اين فيلم آميخته به اغراق است و سنديتِ تاريخي ندارد. فيلم با يك قطعه‌ي كوتاه موسيقي و نمايي از يك كالسكه، تصاويري از برف و يخ، و كوچه‌هاي پيچ‌درپيچ آغاز مي‌شود. ناگهان فريادهاي كوتاهِ «موتسارتِ موتسارت» آنتونيو ساليِري (اف. موري آبراهام) به گوش مي‌رسد.

ساليري، درحالي‌كه فرياد مي‌زند و اعتراف مي‌كند كه ولفگانگ آمادئوس موتسارت (تام هولس) را كشته، خونين و مالين، توسط خدمه‌اش پيدا مي‌شود. ساليري خودكشي كرده‌ است و توسط خدمه‌اش به يك بيمارستان، كه در واقع يك آسايشگاه روانيِ وحشتناك است، برده مي‌شود. در صحنه? بعد، كشيشي به آسايشگاه رواني وارد مي‌شود و نزدِ ساليري مي‌رود. ابتدا ساليري قصدِ پذيرفتنِ كشيش را ندارد، اما لحظاتي بعد نظرش عوض مي‌شود.

ساليري قطعاتي از آهنگ‌هايي را كه در دوران جواني و شهرت خود ساخته، براي كشيش مي‌نوازد؛ اما كشيش هيچ‌كدام از آن‌ها را نمي‌شناسد. آنگاه ساليري قطعه‌اي از موتسارت مي‌نوازد و كشيش فوراً آن را مي‌شناسد و ادامه‌ي آن را زمزمه مي‌كند. از اينجا فيلم وارد مرحله‌ي ديگري مي‌شود. كشيش از ساليري مي‌خواهد كه اعتراف كند، و ساليري با مرور دوران كودكي خود شروع مي‌كند و آن دوران را با دوران كودكي موتسارت مقايسه مي‌كند. در همين حال، صحنه‌هايي از كودكي هردو نمايش داده مي‌شود:

موتسارت سرگرم نواختن موسيقي است و، در جايي ديگر، ساليري در حال بازي كردن با بچه‌هاي هم‌سن‌وسال خود. روزي ساليري در ايام كودكي دعا مي‌كند و از خدا مي‌خواهد كه آهنگساز و نوازنده‌اي بزرگ شود. ديري نمي‌گذرد كه پدر ساليري در هنگام غذا خوردن مي‌ميرد، و بدين ترتيب مشكل اصلي آرزوي ساليري براي آهنگساز شدن برطرف مي‌شود و او به شهر وين، كه آن زمان مركز موسيقي جهان به‌شمار مي‌رفت، مي‌رود و تبديل به آهنگسازي معروف مي‌شود. از اينجا فيلم مجدداً به زمان گذشته برمي‌گردد، اما اين بار به دوراني كه ساليري تقريباً مردي چهل‌ساله است و تبديل به آهنگسازي بزرگ و نامدار در سراسر اروپا شده‌ است.

فيلم به شبي رجوع مي‌كند كه قرار است موتسارت به وين بيايد و در يك ميهماني قطعاتي از او نواخته شود. ساليري مشتاقانه در آن شب خود را به ميهماني رسانده تا موتسارت معروف را ملاقات كند. او در سالن‌هاي مختلف به دنبال موتسارت است، اما او را پيدا نمي‌كند. ناگهان، به‌شكلي غيرمنتظره، در سالن غذاخوري -كه خالي است- با موتسارت مواجه مي‌شود، آن‌هم در هنگامي كه موتسارت مشغول عشق‌بازي و سربه‌سر گذاشتن نامزد خود، كنستانتسه (اليزابت بِريج)، است.

در همين هنگام قطعه‌اي از موتسارت پخش مي‌شود و ناگهان او از جا بلند مي‌شود و سريعاً خود را به سالن اصلي مي‌رسانَد. اينجاست كه ساليري متوجه مي‌شود آن مرد سبك‌سر و بي‌ادبي كه مشغول عشق‌بازي بود، كسي نيست جز موتسارت! ساليري از كشف اين حقيقت بسيار بهت‌زده مي‌شود، چون او انتظار شخصيتي ديگر را داشته‌ است. موتسارت قطعه موسيقي خود را در جلو اسقف اعظم اجرا مي‌كند و قرار مي‌شود كه در وين بماند. موسيقي او بي‌نظير است و همگان را مجذوب مي‌كند، و بيشتر از همه، ساليري را كه از همان هنگام حس حسادت او به موتسارت تحريك شده بود…

#داستان_يك_اثر